ملودی باس

ببین قناری زندگی تو حال منه یعنی یه دودکش خفن یه چای قنبری

سیخ به دست ، اجاق منقلی اعماق دله می زنه تو حال یللی

بستگیش به قد نمکه کم و زیادش اونم دیگه دست فلکه

اگه حد باشه که همه چی حله تو گلو اگه نه به تخ*م که سد روبرو

زندگی مثله دماغ عمله سربالا و تو هم بکن حواله عقبش

تو که سختی ها همه مثل هلو تو گلوته سر پایی اگه دو تا بازم بخوره تو گوشت

هه گل پسر یه پل بزن بده و نگیر حتی چیزی رو یه خورده سخت

من دارم فارسی می گم اینا رو اخر سر تو چرا نمی گیری حرفامو لامصب

دادا فاز تو عشق فاز ما نرد تو خود خرچین و ما از نوع گاز با نشت

پ لپ حرف صاف و سادش شبارو دوست داری فقط تو با ستارش

رشد ما اما یه جور دیگه بوده دو سیخ کباب جیگرو با لیوان دوغش

خلاصه که زندگی اینه که باس برد چو شبیه فندک که نداره جا گاز خور

غصه که مال قصه هاست ما خوشیم همه جوره رو زمی ن با چشم باز

تو کسب و کار ما رو خودت دیگه عینا دیدی گربه رو می گیرم و گرگ تحویل می دیم

دادا داستان من گره تو گره خورد تو دنیا هزاری می گیره چشتو

پ تو دل نبند چون نداره فلک ثباتی منو می گیری و باز درگیر النگوهاتی